فروریختن و پراکنده کردن دانه. افشاندن دانه. دانه افشانی. پراکندن دانه: بیابان را غزالی نیست بی خلخال چون لیلی ز زنجیرجنون پاشیدم از بس دانه در صحرا. صائب. ، فریفتن بتدریج با عطا و دهشی. از راه بردن کسی با بخشیدن و دادن چیزی اندک بوی
فروریختن و پراکنده کردن دانه. افشاندن دانه. دانه افشانی. پراکندن دانه: بیابان را غزالی نیست بی خلخال چون لیلی ز زنجیرجنون پاشیدم از بس دانه در صحرا. صائب. ، فریفتن بتدریج با عطا و دهشی. از راه بردن کسی با بخشیدن و دادن چیزی اندک بوی